جدول جو
جدول جو

معنی رج خونی - جستجوی لغت در جدول جو

رج خونی
رج+خونی، آواز به نوبت و ردیف خواندن، در زبان فراسی و تبری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بیماری ناشی از کم شدن گلبول های قرمز خون که با عوارضی مانند رنگ پریدگی، سردرد و اختلال دستگاه گوارش همراه است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرب خونی
تصویر چرب خونی
زیاد شدن چربی خون، افزایش چربی خون در بدن، لیپمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رجزخوانی
تصویر رجزخوانی
خودستایی، خواندن اشعار به هنگام نبرد جهت مفاخرت، عمل رجزخوان
فرهنگ فارسی عمید
فقد دم، (یادداشت بخط مؤلف)، رجوع به خون شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان امجز بخش جبال بارز از شهرستان جیرفت واقع در 43هزارگزی جنوب شرقی مسکون و 6هزارگزی شمال راه مالرو مسکون به کروک، منطقۀ کوهستانی و سردسیر است و 50 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه تأمین میشود و از محصولات عمده اش حبوب و غلات و لبنیات قابل ذکر است، شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد، ساکنان آن از طایفۀ امجزی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان حتکن بخش جبال بارز از شهرستان کرمان واقع در 50هزارگزی شمال شرقی زرند و 2هزارگزی باختر راه مالرو خانوک به راور، دارای 15 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ جَ خوا / خا)
خواندن شعر رجز، دعوی و غالباً به لاف. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر خونی
تصویر پر خونی
حالت و چگونگی پر خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجز خوانی
تصویر رجز خوانی
گویتازی خود ستایی عمل رجز خوان خواندن رجز ارجوزه خوانی، خودستایی
فرهنگ لغت هوشیار
بیماری که به علت کم شدن گلبولهای سرخ ظاهر می شود و عوارض آن عبارتست از سردرد، رنگ پریدگی، سرگیجه، ضعف، خستگی، کم خوابی و اختلال جهاز هاضمه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجزخوانی
تصویر رجزخوانی
((~. خا))
خود ستایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کم خونی
تصویر کم خونی
آنمی
فرهنگ واژه فارسی سره
مهمانی دوره ای، به نوبت میهمانی دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
پی خوانی، هم خوانی کردن در آواز
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع و چشمه ای در منطقه کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
خواندن شعر رجزدعوی و غالبا به لاف و لغت نامه ی دهخدا، ج۱۴، ص۲۹۳
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی